اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

الوت

میدونی جدیدترین ورژن شیرینیات چیه؟ اینکه ضمیری رو که از پس یه اسم اومده رو جزو اون میدونی. مثلا هر وقت در حین خوردن چیزی, سرفه کردی بهت گفته م "خورد به گلوت", حالا تو هم تا کسی سرفه میکنه میگی" الوت" که یعنی خورد به گلوش و اونوقت بامزه ترش اینه که خودتم که سرفه میکنی میگی "الوت"! ...
24 شهريور 1395

بامزگیهای تو

به یمن وجود خواهر نازنینت بعد از رنگ آبی قادر به تشخیص و نام بردن رنگ صورتی هستی, نه که دور و برت هم زیاد به چشم میخوره, استاد شدی در این زمینه. عروسک بازی میکنی, لباسای دخترونه میپوشی, گل سر میزنی. احساساتت لطیف و شاعرانه ست. و اون روی سکه چنان کشتی های جانانه ای میگیری باهاش که گاهی اشکش از ضربه فنی شدن درمیاد. با همدیگه ماشین سواری میکنین, خاله بازی میکنین, پتو و بالش بازی میکنین, شمشیربازی میکنین,... کلا تلفیقی از دختر و پسر شدین جفتتون. با هیجان تمام خوشحالیت رو از اتفاقی که قراره بیفته با ادای اصطلاحاتی مث "Yesss", "آخ جووون", "یوهوووو"و "هورااااا" همچنان که دو تا دستت رو بالا میبری و میندازی پایین ابراز میکنی. مث دیروز که گفتم مام...
16 شهريور 1395

برای معصومیت تو

چقدر این روزا شیرینی عزیزدلم و من چقدر کمتر از پیش, حوصله و فرصت لذت بردن صد در صدی از اینهمه دلبری تو رو دارم. آنی که از مزدا فارغ میشم میدوی سمتم که بغلت کنم و منم اگه جونی برام مونده باشه با تمام وجود در آغوش میگرمت و اگه کلافه باشم هی بهوونه میارم که اگه و اگه و.... هیچی بجز شرمندگی ندارم و عذرخواهی بابت این توانی که روز به روز تحلیل میره و ترس و نگرانیم رو بیشتر میکنه که نمیتونم اونجوری که میخوام برای تک تک شما بچه هام وقت و انرژی بذارم. تازه اونوقتایی که کلافه ام و عصبانی که یه حرکتایی ازم سر میزنه دل شکن و دردآور. که دل خودم ازش بدرد میاد و هی ملامت خودم که پس کو اونهمه صبر و شکیبایی و من میتوانم. وقتی با بهت نگاهم میکنی و توی نگا...
12 شهريور 1395
1